چگونه از رسانه، کارگاه امید و پالایشگاه تغییر بسازیم؟
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۷۷۶۶۶
سرآغاز ماجرای تولد لیبراسیون این ایده بود که ما فقط روزنامهای تهیه نمیکنیم که توسط روزنامهنگاران نوشته شده باشد. ما میخواستیم روزنامهای تهیه کنیم که با مردم و صدای مردم باشد و شعارش این بود: «مردم، حرف بزنید و روی حرفتان بایستید.»
به گزارش ایسنا، همزمان با آغاز «نمایشگاه رسانههای ایران» نورنیوز در مطلبی نوشت: منسوب به هگل، فیلسوف نامبردار آلمانی است که گفته است: «روزنامه، انجیل انسان مدرن و روزنامه خوانی در حکم نیایش صبحگاهی اوست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتاب «روزنامهنگاری مردمسالار» (که در چاپ دوم با عنوان «خداحافظ آقای سانسور» منتشر شده است) حاصل گفت و گو با فیلیپ مرلان، روزنامهنگار فرانسوی است که ضمن شرح سوانح عمر شخصی و حرفهای این روزنامه نگار، بایستههای چیزی تحت عنوان «روزنامه نگاری دموکراتیک» را شرح میدهد.
روایت فیلیپ مرلان از روزنامهنگاری در جغرافیای فرهنگی فرانسه، برای مخاطبان ایرانی غریبه نیست. مشابهتهای فراوانی میان این دو اقلیم رسانهای برقرار است. درست است که فرانسه هم به اعتبار قوانین مطبوعاتی، هم به جهت کمیت و کیفیت روزنامهها، هم از لحاظ نفوذ و اثرگذاری رسانه در سیاستگذاریهای عمومی و هم به خاطر فرآیند حیات و افول مطبوعات، تفاوتهای معناداری با ایران دارد اما بهرغم این تفاوتها، مشابهتهای تعیینکنندهای هم در این میان به چشم میآید. بر این اساس «روزنامهنگاری مردمسالار» برای کنشگران و مخاطبان ایرانی مطبوعات نیز آموزهها و عبرتهای فراوانی دارد.
روزنامهنگاری، با مردم برای مردم
میان «مردم» و «رسانه» پیوندی پنهان برقرار است. رسانه در غیاب «مخاطب انبوه» که نام مستعاری برای «مردم» است فاقد معنا خواهد بود. مردمگرا بودن توگویی از مقوّمات و چه بسا ذاتیات رسانه است. آیا میتوان با این شاخص و شاقول، عیار اعتبار هر روزنامه را سنجید؟ و آیا میتوان حکم کرد هر روزنامهای که خالیتر از مردم است بیگانهتر از وظیفه اصلیاش است؟ فیلیپ مرلان در پاسخ به چنین سوالاتی میگوید:« برای ما روزنامهنگارها یک رسوایی جدی است که به جای آنکه در خدمت مردم باشیم در خدمت حکومت هستیم.» (ص ۴۷). اساسا تعریف او از روزنامهنگار، پیوند استواری با مردم دارد: «من روزنامهنگار به کسی میگویم که در سطح جامعه کار کند و گزارش تهیه کند. در کوچه و خیابان پرسشگری کند و در محل برای تهیه گزارش حاضر شود. مردم را ببیند و با آنها حرف بزند.» (ص ۵۲).
مرلان که به گفته خودش ۴۰ سال است روزنامهنگاری میکند (ص ۱۸) و هنوز و همچنان خود را یک روزنامهنگار میداند نه یک روشنفکر یا متفکر (ص۱۷۱) همواره در تلاش بوده تا هوشیاری انتقادی خود را در حوزه کاریاش تقویت کند و راز رویگردانی و بیاعتمادی روزافزون مردم و شهروندان از روزنامهها را کشف کند. او در این مسیر با التزام به مشی تفکر انتقادی، خود را از روزنامههای جریان اصلی دور میسازد تا به نوع نوینی از روزنامهنگاری دست یابد و الگوی نوپدید و کارآمدی از این حرفه بسازد.
این نوع نوین و الگوی نوپدید در زبان مرلان با تعابیری مثل «روزنامهنگاری دموکراتیک»، «روزنامهنگاری مشارکتی»، «روزنامهنگاری تعاملی»، «روزنامهنگاری شهروندی»، «روزنامهنگاری تغییر» و «روزنامهنگاری امید» نامیده میشود.
- با «روزنامهنگاری شهروندی» میخواهد به تقویت اطلاعاتی بپردازد که باعث ارتقای توانایی شهروندان برای مشارکت آنها در تصمیمگیریهای موثر در تمام زمینههای زندگی میشود(ص ۱۹ ).
- با «روزنامهنگاری دموکراتیک» دنبال تعمیق دموکراسی در معنای برابری بیشتر و تامین منافع عامه مردم است (ص ۱۱۳و ۱۲۷ ).
- با «روزنامهنگاری امید» میخواهد احساس ناتوانی ملی و ناامیدی عمومی را مهار کند و کانونی برای تقویت امید مردم باشد (ص ۱۱۹ ).
- با «روزنامهنگاری تعاملی یا مشارکتی» میخواهد مردم عادی و معمولی را در تولید و تهیه کالایی با عنوان روزنامه مداخله و سهیم نماید (ص ۱۲۲ ).
- با «روزنامهنگاری تغییر» قصد دارد به تغییر شرایط زندگی شهروندان خصوصا فرودستان و حاشیهنشینان التفات داشته باشد (ص ۱۷۱ ).
- با «روزنامهنگاری انتقادی» میکوشد قدرت انتقادی شهروندان را در مواجهه با هجوم بیرحم و بیمهابای اطلاعات افزایش دهد و مخاطبان را از مصرفکننده محض به مشارکتکنندگانی مشتاق تبدیل کنند (ص ۲۵۱ ).
اخلاقیترین نوع روزنامهنگاری
این عناوین ششگانه هر چند در مقام نامگذاری متفاوتاند اما همگی در حکم نقطههایی هستند که مجموعا یک خط واحد را میسازند. نام این خط مستقیم، روزنامهنگاری مردمسالار یا دموکراتیک است که فیلیپ مرلان آن را از یک روزنامهنگار آمریکایی به نام جی روزن اقتباس کرده و به سهم خود پرورانده است. در تحلیل روزن، روزنامهها به حکم آنکه ناچارند نیازهای اقتصادی خود را تامین کنند، در بسیاری از اوقات، منافع گروهی یا طبقاتی یا حزبی یا... را بر خیر همگانی و منفعت عمومی ارجح میدارند. گاهی نیز در هراس از نهاد متمرکز قدرت، مصلحت هیات حاکمه را بر مصالح ملی تقدم میبخشند. فیلیپ مرلان با تأسی به جی روزن میکوشد ترکیب نوپدید «روزنامهنگاری دموکراتیک» را مفهومسازی و مقولهبندی کند. «نقش ما به عنوان روزنامهنگار، اهمیت دادن، توجه کردن و همیشه درنظر گرفتن علاقه و نفع عموم است... یکی از کارکردهای دموکراسی خارج شدن از منافع خاص و تامین منافع عام است. وظیفه روزنامهنگار دقیقا حفاظت از علاقه و منافع عموم و تامین آن است.» (ص ۱۲۷). او این شاخه از روزنامهنگاری را سودمندترین جریان رسانهای برای جهان قلمداد میکند و میگوید: «اکنون با همه این راهی که رفتهام دوست دارم خودم را کنشگر دموکراسی بنامم و همه این راه مرا به این رسانده که بگویم و در پی «روزنامهنگاری»ای باشم که به نفع دموکراسی و برای دموکراسی است. امروز روزنامهنگاریای برای دنیا مفید است که به دنبال دموکراسی و برای دموکراسی باشد.» (ص ۱۱۶). .
سه گام تا روزنامهنگاری دموکراتیک
برای تامین این مقصود، مرلان یک دستور کار سه بخشی روی میز کار روزنامهها میگذارد؛ دستور کاری بسیار مهم، موثر و البته به غایت دشوار و سخت: «باید بتوانیم سه اهرم را فعال کنیم: فکر کنیم، عمل کنیم، بحث کنیم: تشویق تفکر انتقادی در بین خوانندگان، تشویق آنها به عمل، و مشارکت در بحث عمومی دموکراتیک.» (ص ۱۹).
اینها همان سه کاری هستند که جای خالیشان در مطبوعات به شدت احساس میشود و بنیان غیردموکراتیک بودن روزنامهها فقدان همین سه عنصر است. دموکرات بودن برای فیلیپ مرلان، مترادف است با شهروند خوب بودن و بیشتر شهروند بودن. به این اعتبار هر انسانی اگر این سه کار را انجام دهد شهروند خوب و «بیشتر شهروند» خواهد بود: «سه بعد میتواند یک فرد را بیشتر شهروند کند؛ اولین آن، ظرفیت فکری است یعنی بتوان تفکر انتقادی یک شخص را توسعه داد... دومین مورد واکنش نشان دادن است یعنی وارد عمل شدن. مورد سوم بحث و مناظره است؛ یعنی رسانهها وظیفهشان این است که محل عمومی مناظره دموکراتیک را فراهم کنند و فرصت و امکان را برای تبادلنظرها آماده کنند.» (ص ۱۴۵). این سه کار یا این کار سه مرحلهای لازمه پویایی و اثرگذاری فعالیت رسانهای در جهان پرآشوب و سرشار از اغتشاشهای مفهومی است.
اصولا مطبوعات در دو دسته از جوامع، امکان وقوع دارند. در هرکدام از این دستهها طبعا تقدم و اولویت با چیزی خاص است. آیا وضعیت و وظیفه روزنامه در جامعهای که با انسداد خبری مواجه است عین همان چیزی است که در جوامع آزاد؟ «از نظر من وقتی آزادی را از دست دادهایم یا نداریم، اطلاعرسانی بزرگترین وظیفه یک روزنامهنگار است... تو تعهدت در زمان نبودن آزادی باید رساندن حداکثر اطلاعات به حداکثر مخاطبان باشد... ولی در کشوری که مطبوعات و جریان اطلاعات آزاد است رساندن اطلاعات کافی نیست... اطلاعات باید برای بهبود دموکراسی یا بهبود روند دموکراسی بیشتر باشد، برای برابری، عمل کردن، واکنش نشان دادن به کارها و اتفاقی که درست نیست.» (ص ۲۳۹).
به این ترتیب مرلان در پاسخ به این سوال اساسی که «اصلا روزنامهنگاری برای چیست؟» جواب میدهد: «در جوامعی بدون آزادی تضمین شده پاسخ میدهیم: تا آگاه شویم. اما به محض اطمینان از این احترام باید فراتر برویم. بُعد اجتماعی روزنامهنگاری فراتر از رسالت ساده اطلاعرسانی است.... تعمیق دموکراسی در معنای برابری بیشتر.» (ص ۲۰). تشخیص اینکه ما در ایران امروز، مصداق کدام وضعیت از این دو شکل هستیم و نیازمند کدام نوع از این دو نوع روزنامهنگاری هستیم با خود شما؛ اما به این توجه داشته باشید که مرلان با صراحت میگوید در هر دو موقعیت درنهایت روزنامهنگاری یک کارکرد دارد: خدمت به دموکراسی. مبارزه برای آزادی مطبوعات و کوشش برای آشتی رسانهها با شهروندان و جلب جایگاه مناسب خود، از تولید اطلاعات جدا نیست (همانجا ).
فیلیپ مرلان با این دیدگاهها درباره حرفه روزنامهنگاری، تاریخ کنشگری خود در صحنه رسانههای فرانسوی را در این کتاب شرح داده است. آنجا از فلسفه تاسیس روزنامه لیبراسیون توسط ژان پل سارتر به شیرینی سخن میگوید؛ «سرآغاز ماجرای تولد لیبراسیون این ایده بود که ما فقط یک روزنامه تهیه نمیکنیم که فقط توسط روزنامهنگاران نوشته شده باشد یا حتی به دست روزنامهنگاران انقلابی. ما روزنامه تهیه میکنیم که با مردم و صدای مردم باشد و میتوان تصور کرد با چه ایده بزرگی این روزنامه در آن زمان ایجاد شد و شعارش این بود که «مردم، حرف بزنید و روی حرفتان بایستید.» (ص۵۴). اما نه لیبراسیون و نه هیچ روزنامهای نتوانسته این عزم و نیت صادقانه و مشفقانه را به طور مستمر ادامه بدهد. اینکه چرا این انحراف رخ داد و کار دقیقا از کجا خراب شد در آسیبشناسی هوشمندانه این روزنامهنگار باتجربه توضیح داده شده است. اینکه ما به عنوان روزنامهنگاران ایرانی در کجای اطلس روزنامهنگاری جهان ایستادهایم سوالی به غایت مهم و کاربردی است. «روزنامهنگاری مردمسالار» را بخوانید تا کمابیش برایتان معلوم شود روی محور مختصات رسانههای جهان، موقعیت روزنامهنگاری ایران چیست و چرا ایرانیان امروز در انجیلخوانیهای صبحگاهی خود تا این اندازه کاهل و بیرغبت شدهاند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: روزنامه نگاران لیبراسیون روزنامه نگاری تغییر روزنامه نگاری امید انتخابات ۱۴۰۲ جنگ غزه سید حسن نصرالله قاسم سلیمانی روزنامه نگار روزنامه نگاران روزنامه ها یک روزنامه روزنامه ای رسانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۷۷۶۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زیر تیغ
امسال چیزی که بسیار بیشتر از مورد قبلی باعث آه کشیدن بود کاشت مژه وناخن وزدن و پاککردن تتو برای کودک و نوجوانهای زیر۱۵سال بود که در فضای مجازی وایرال میشد. همین وادارمان کرد درباره آن پرونده مفصلی بنویسیم.یک منِ جدید
بینی بزرگ، جوش زدن بعد از جوش زدن، قد کشیدن و اضافهوزن و هزار و یک تغییر بزرگ در کنار حالواحوال گرفته همهاش تقصیر این بلوغ لامذهب است. دوران سختی که انگار دنیا روی سر آدم هوار شده و هیچ چیز مثبتی در زندگی وجود ندارد و این من یک منِ جدید است.همانجاست که تازه دوزاری آدم میافتدکه من زشتم یا چاقم یا به اندازه کافی خوب نیستم و حالاباید دنبال یک راهحل درست و حسابی بگردم.ساعت یک تا دو که مدارس تعطیل میشود اگر در خیابان راه بروی،هستند دختران و پسرانی که تا روپوش مدرسه تنشان نباشد باور نمیکنی در بهترین حالت ۱۶ساله هستند؛ موهای رنگ شده صورتی و ناخنهای کاشته یا شلوار زاپدار و مدل موهای عجیب در پسران. انگار مدارس هم دیگر ازخرشیطان پایین آمدهاندوگیرعجیبی نمیدهند. گیر نمیدهند که فیلم تبلیغات آرایشگاهها یکی درمیان دختروپسر کمسنوسال است که میخواهندعملیاتهای زیباییشان را مدرسه متوجه نشود.
دلیل اصلی این تمایل به زیبایی عوامل زیر است:
۱ــ تغییرات هورمونی: در این دوره، هورمونهای بدن تغییرات اساسی میکنند. این تغییرات باعث تغییرات در بافت پوست، شکل بدن و حتی ظاهر چهره میشود. مثلا آکنههایی که بهدلیل تغییرات هورمونی ایجاد میشود،میتواند چهره راتغییردهد واعتماد بهنفس نوجوان را تحت تاثیر قرار دهد. پس خودتان را ناراحت نکنیدکه این دوره هم میگذرد ودرعوض روی اعتماد بهنفستان کار کنید.
۲ــ فشار اجتماعی: گروه همسالان و تایید شدن در این دوره بسیار مهم است. همسالان در این دوره ممکن است وضعیت ظاهر یکدیگر را مورد تمسخر و حمله آزاردهنده قرار دهند. این موضوع باعث میشود که نوجوانان بهدنبال بهتر به نظر رسیدن باشند. پسرها برای مردانهتر به نظر رسیدن و دختران برای زنانهتر دیدهشدن تلاش میکنند.
۳ــ تصاویر ایدهآل در رسانهها: اما رسانهها؛ صنعت مد، تناسب اندام، لوازم آرایشی و...همواره تصاویر زیبای جوانان رابه نمایش میگذارد. این تصاویر میتوانند انگیزه میل به زیبایی ظاهری در نوجوانان را افزایش دهند اما نوجوان باید به خود یادآوری کند که این تصاویر معمولا از واقعیت خیلی متفاوتتر است و تلاش برای تقلید از آنها امکان دارد به نتایج مطلوب نرسد.
درنهایت، میل به زیبایی ظاهری در نوجوانان نهفقط به تغییرات فیزیکی، بلکه به تأثیرات اجتماعی و روانی نیز برمیگردد.
وقتی از زشتی میگوییم
«زشتترین بخش بدنت، نه بینی یا انگشت پا،بلکه ذهن توست.»این بخشی ازیک ترانه است که به ما یادآوری میکند،همه چیزهای زشت، تنها یک خلأ ذهنی ماست. تاریخ زیباییشناسی که در صفحه تایملاین هم به آناشاره کردهایم بهخوبی به ما نشان میدهد که هرچه امروز زشت تلقی میشود، ممکن است فردا زیبا به چشم بیاید. براساس آمارها در سال ۲۰۲۲ در ایران حدود ۳۲۰هزار عمل زیبایی شامل جراحی و غیرجراحی انجام گرفته که این رقم نسبت به ۱۵۱هزار عمل انجام شده در سال ۲۰۱۶ رشد بیش از دو برابری را نشان میدهد. پرسوجوی «دنیای اقتصاد» از سازمان نظام پزشکی ایران نشان میدهد تا امروز آماری در این زمینه به صورت رسمی منتشر نشده است و اصلا آمار دقیقی وجود ندارد. دلیل اصلی نداشتن آمار هم هرجومرج در این حوزه بسیار گسترده است. در کنار عملهای زیبایی همین هفته اخیر آماری هم درخصوص استفاده از لوازم آرایش منتشر شد.در ۱۰ماهه سال ۱۴۰۲ میزان واردات فرآوردهها برای آرایش لب حدود ۷۵ تن معادل سهمیلیون و ۱۰۸هزار دلار بوده است. محصولاتی که مبدا اصلیشان آلمان، فرانسه و ترکیه است و ارزش ریالی آنها حدود ۱۲میلیارد و۵۰۰میلیون تومان تخمین زده میشود. طبق همین آمارها در ۱۰ماهه سال ۱۴۰۲حدود ۴۶ تن از فرآوردهها برای آرایش ناخن دستوپا به ارزش یکمیلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان به کشور وارد شده. این درحالیاست که بهگفته داور کاظمی، کارشناس لوازم آرایشی تاکنون ۲۹۶ نوع بیماری ناشی ازمصرف لوازم آرایشی و بهداشتی غیراستاندارد شناخته شده که شایعترین آنها التهاب پوست، جوشهای صورت، آلرژی، نازایی، سقط جنین، بیماریهای کبدی و انواع سرطان است و نمیدانم خانوادهها چطور جرات میکنند با نوجوان و کودکشان در استفاده از این لوازم و زیبایی به هر قیمتی همراه شوند.
بلاهای رسانهای
وقتی کتاب میخواندیم شخصیت باحال و جذاب قصه را هرکس برای خودش یکطوری تصور میکرد؛ یکی سبزه با موهای مشکی، یکی بور و چشم آبی و هرکدام بنابه ذائقه و جغرافیا و معیارعرف جامعه و حتی علاقه شخصی و داستان ازجایی تغییر کرد که انیمیشن و فیلم برایمان نسخه زیبایی پیچیدند و رسانه پشت بندش برای زیبایی تعیین و تکلیف کرد. حالاجوری شده که برای زیبا بودن باید یک سر به مدلهای محبوب و فضای اینستاگرام بزنیم و ببینیم با چه ترفندهایی زیبا میشوند و چه عملهایی را برای تغییر هرچه بهترشدن ظاهر انجام میدهند. از پوشش تا آرایش صورت و موها. تغییر منبع شناختی یعنی کوچ از کتاب به فیلم و سریال و رسانه که یکی از علتهای معیار داشتن در زیبایی است و بعید هم نیست بعدها همین که هستیم را بهخاطر الگوهای رسانه مسخره کنیم. در گسترش فرهنگ بدن و آنچه مدیریت بدن خوانده میشود، رسانهها نقشی تعیینکننده دارند. تصور افراد از بدن ایدهآل اغلب متکی به تصاویر رسانهای است و خب نتیجهاش هم معلوم. همه شبیه هم میشوند.
مرا ببین!
سیندرلا، راپونزل و شخصیتهای فیلمها و رسانهها، وقتی جلوی چشمت میبینی هرکس درزیبایی بیشتر شبیه به معیار رسانه است، هرکس درجامعه وخانواده بیشتر ازنظرزیبایی تایید ودیده میشودودرمواجهه باکودکونوجوانمیشود یک آینه برای الگوبرداریاش که میفهمیم مسأله دو وجه دارد. ارزش شدن ضدارزشی به اسم زیبایی ظاهری و تایید و مورد توجه قرار گرفتن.یادم نمیرود روزی که یکییکی کودک و نوجوان پساکرونایی که حالا توی گوشیها زندگی میکرد برای اوقات فراغت و دیده شدن به فضای اینستاگرام و تولید محتوا به هر بهانهای پناه میبرد و یکی در میان ویدئوها «با من آماده شویم» با رویکرد پوشش و زیبایی بود. این قاعده دو وجهی که اهمیت به ظاهر و ارزش بودن زیبایی و البته برای تایید شدن بین همسالان با لاغری و چاقی و صورت بود تا جایی پیش رفته واهمیت پیدا کرده است که کودک و نوجوان ۱۲تا ۱۵ساله برای رفتن به مدرسه هم به قول معروف تیپ میزند و از آمادهشدنش فیلم میگیرد. این روش به ظاهر ساده یک مشت نمونه خرواری است برای اینکه بدانیم دیدهها و شنیدههای بچهها چقدر تغییر کرده و چقدر اساسا مسأله ظاهر ارزشمند شدهاست. ارزشی که باید در دستاوردها دیده شده و توجهی که باید به توانمندی و استعداد شود. شاید بتوان گفت بزرگترین دلیل به این گرایش ارزش ندادن مدارس به ظرفیت کودک و نوجوان و نادیده گرفتن توانمندی وتشویق نشدن در بستر مدرسه بوده واین درحالی است که او،این لایکگرفتن رابیرون مدرسه درخصوص زیباییاش میگیرد.
گم شده
پیدا کردنش شاید تا ۳۰سالگی هم طول بکشد اما خیلی مهم است خودت هم دنبالش بگردی یا بسپاریش تقدیر تا برایت تعیین تکلیف کند. هویت را میگویم و جواب اینکه من کیستم و آمدهام با چه هدفی زندگی کنم. یک وقتی به خودت میآیی، میبینی هیچکدام از دارایی و حتی جواب «من کیستمت» آنی نیست که دلت میخواهد و با یک جمله مواجه میشوی:این من نیستم و نمیخواهم باشم.درگیر شدن با ظاهر و زیبایی و گم کردن مرز زیبا بودن و شورش را درآوردن آن هم در سن و سال کم؛ روزی آدم را به این خواهد رساند که نخواهد اورا به زیبایی، بلکه به تواناییهایش بشناسند. این خلأ و خوف و رجا، هویتی و میل شباهت به بزرگسالان در سنین پایین اگر مدیریت نشود و خود فرد غفلت کند در بزرگسالی خودش میماند و هزار پشیمانی.اساسا اگر زیبایی را یک هدف بگذاریم برای هرچه زیباتر شدن مدام بخواهیم تلاش کنیم کلاهمان پس معرکه است.